بسم رب المهدی
اذان انتظار می گویند
نماز عشقمان قضا نشود
و اقتدا به مولای صالحمان فراموش نشود ...
و دعا کن که انتظارمان بیشتر از این نشود ...
بسم رب المهدی
اذان انتظار می گویند
نماز عشقمان قضا نشود
و اقتدا به مولای صالحمان فراموش نشود ...
و دعا کن که انتظارمان بیشتر از این نشود ...
هوالمعشوق
نگار من ! غم برای من فقط یک معنی دارد ، آن هم غم دوری توست...
آنچه پیش مردم نامش غم است برای من بازی چشمان تو با دل مشتاق است ..
تو می خواهی حواس مرا به چه پرت کنی آقایم ؟! در حالی که من مریض غم توام !
شفا از تو می خواهم دوا از تو می خواهم !
_________________________________________
در دل پر از یقینم
ای عشق آتشینم
رو کن رخت ماهم
درد تو در جانم
___________________________________________
پای اخبار دلم می گیرد
این دلم پس کی از تو خبر می گیرد ؟!
این آمد و او رفت ، نگارم تو کی می آیی؟!
پای اخبار گریه ام می گیرد ...
ظلم دارد جهان را می گیرد ...
دست خودم نیست
دور از تو دلم نازک شده ...
دوری از آقایی چون تو بی تابم کرده ...
یا شفیق من لا شفیق له
تنهایی یعنی یکی که باید باشه نیست که البته اون جای خالی برای همه ی ما فقط جای خداست که اگه پر بشه دیگه احساس تنهایی نمی کنیم.
غربت یعنی تو در جمعی تکی ، یعنی بقیه مثل تو فکر نمی کنند و مثل تو عمل نمی کنند.
و همه ی اینها که گفتم یعنی آقام تنها نیست چون خدا رو داره و الیس الله بکاف عبده ، آیا خدا برایش کافی نیست اما غریبه خیلی هم غریبه.
چون ما شیعه نیستیم ، مثل او فکر نمی کنیم و مثل او عمل نمی کنیم و در واقع پیرو واقعی او نیستیم.
ای یار یگانه ی من ! یک بار بیا و دیگر نرو .
تو کمی در گوشه ی دل من که من پیرو آقایم نیستم.
یا حبیب من لا حبیب له
ای دلخوشی دلهای تنها ! آقا جان ، مولا ! راضی مشو قصه ی کسی که حیاتش با عشق تو آغاز شده بی مهر تو مرگش برسد.
ای مرهم دلهای شکسته ! ای که چشمها به راهت نشسته ! کمک کن دمی که با عشق تو فرو می رود در بازدم بی عشق تو بالا نیاید.
طوفان ابلیس سخت می وزد ، نمی دانم محکم و خوب به تو چسبیده ایم یا نه مولا ؟!
ای عزیز دل زهرا ! به حرمت پهلوی شکسته ی مادرت آقا ! از ما نا امید مشو !
آقای مهربانم ! همه کسم ! تاب و توانم ! از بی تو بودن و بی تو ماندن و بی تو شدن می ترسم و بر خود می لرزم.
دست من و دامان تو ! دست نمی کشم از تو !